به گزارش خبرنگار وسائل، با توجه به اینکه کودکان به عنوان آیندهسازان جامعه بشری هستند، بیشترِ افکار عمومی، نسبت به وضعیت این قشر حساس است. اما در این میان بیشتر به آمارهایی نظیر کیفیت تغذیه، بهداشت، تحصیل و امکانات رفاهی و امثال آن پرداخته میشود و کمتر به موضوعات تربیتی و شاخصهای رشد اخلاقی و معنوی در کودکان توجه میشود.
لذا شاهد آن هستیم که با وجود افزایش نسبیِ رفاه و برخورداری مادی کودکان، پرورش و تربیت آنان، از روند رو به رشدی برخوردار نبوده؛ بلکه هر سال آمار ناهنجاریهای اجتماعی همچون: خشونت، اعتیاد، اختلالات جنسی و فساد اخلاقی در بین کودکان رو به افزایش است. لذا بنا داریم در این مجال، به چگونگی تربیت و تعامل با فرزندان به خصوص کودکان بپردازیم تا بتوانیم نسلی سالم و متعالی را برای جامعه فردا به ارمغان آوریم.
کودکان، نزد والدین و در جامعه، در حکم «امانت الهی» هستند
کودکان، نزد والدین و در جامعه، در حکم «امانت الهی» هستند، خیانت در امانت، مطرود قرآنی است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» «ای کسانی که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید! و ( نیز ) در امانات خود خیانت روا مدارید، در حالی که میدانید (این کار، گناه بزرگی است!» (انفال ـ ۲۷) و امانت را باید به امانتدار امین سپرد که: «إِنَّ اللهَ یَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلی أَهلِها...» «خداوند به شما فرمان میدهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید!...» (نساء ـ ۵۸)
تربیت بر اساس فطرت واجب شرعی و تکوینی
بر والدین و بر جامعه واجب شرعی و تکوینی است که امانت مذکور را بر مسیر سبحانی و حول محور فطرت ربّانی، به تربیّت آیند و لایههای الهی وجود کودک را به ظهور و بروز رسانند؛ تربیّت حق مسلّمی است که کودک بر گردن والدین و دیگر مربّیان دارد. خدای هستی بخش، رَبّ است، رَبُّ الاَرباب است، بالاتر از اینها، او رَبُّ العالَمین است، او پرورش دهنده عالم تکوین است. والدین و جامعه هم باید، وفق کریمه قرآنی «...کوُنوُا رَبّانِیّین...» «... مردمی الهی باشید...» (آل عمران ـ ۷۹) مظهر اسم «رَبّ» باشند و در پرورش این کودکان امانی و این دُردانههای الهی هر لحظه در کوششی مضاعف، برای برپایی جامعهای خدایی و در تلاشی خستگی ناپذیر در تربیّت کودک، برای رسیدن به «انسان کامل» باشند.
خانواده کوچکترین، قدسیترین و قدیمیترین نهاد اجتماعی است. قدمتش به آدم و حوّا میرسد. کودک میوه تکوینی خانواده است، در نتیجه خانواده زیربناییترین نهاد و مسئول اصلی تربیت میوه مذکور به شمار میرود. امام علی(علیهالسلام) پدر را عامل اساسی در تربیت کودک میدانند، که:
«... وَحَقُّ الْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَیُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَیُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ....» «...و حق فرزند بر پدر آنکه نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد.» (نهج البلاغه، حکمت ۳۹۹) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مادر را مسئول مستقیم در سرنوشت نهایی کودک در حرکت به سوی بهشت یا جهنّم، میدانند: «اَلجَنَهًْ تَحتَ اَقدامِ الاُمَّهات» «بهشت زیر قدمهای مادران است» (وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۸۰).
مراحل تربیت دینی کودک / هفت سال اول کودک، سیادت و حکمرانی کودک بر والدین و بر اطرافیان
پیامبر اعظم(صلی اللهعلیهوآله)، تربیت دینی کودک را در سه مرحله زمانی به تبیین آمده است: هفت سال اول کودک، سیادت و حکمرانی کودک بر والدین و بر اطرافیان به شمار میرود. شروع این مرحله با تولد کودک است. سنت نبوی در آغاز تربیت در این مرحله، خواندن مفاهیم جهان بینی الهی، در هفته نخست تولد در قالب اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ کودک است تا گوش جان کودک با این الفاظ الهی نوازش یابد و فطرت خداجویش به تجلی گراید.
باید محیطزیست کودک از خانه گرفته تا اطرافیان بر مدار آموزههای الهی باشد. مادر، کودک خود را با وضو و در ذکر خداوندی شیر دهد. محیط خانه تنشزا نباشد تا روح کودک را سوهان اضطراب و تنش نساید. سیادت کودک در این دوره، از طرف والدین، در قالب خدماترسانی به او و تبعیت از خواستههای کودکانه و بهانهگیریهایش در راستای رشد او به رسمیت شناخته میشود، به همین دلیل امام صادق(علیهالسلام) هفت سال اوّل را برای کودک، دوران بازی مینامد.
امام موسی کاظم(علیهالسلام) صبوری و بردباری فرد را نتیجه بازی گوشی او در دوران کودکی میداند. والدین باید در این مرحله با منشی کودکانه و رفتاری همانند خردسالان به خواستههای خاص این مرحله از زندگی کودک، بسان پیامبر اکرم(صلاللهعلیهوآلهوسلم) که امام حسن و امام حسین(عَلَیهمَاالسُّلام) را بر دوش خود سواری میدادند (اسرار آل محمّد، ص۳۹۹)، پاسخ مثبت داده و آموزههایی از اذکار و افعال دینی را بر روش مذکور، به کودک بیاموزند، امام صادق(علیهالسلام) در هفت سال اوّل و در سنین بعد از شیرخوارگی سجده به درگاه خداوندی را، به کودکان میآموختند.
از این فقرۀ روایت که کودک در هفت سال اول سید است برخی گمان کردهاند که باید کودک، رها باشد و هر کاری که میخواهد بکند و هیچ کس کاری به کار او نداشته باشد. و حال آنکه چنین چیزی درست نیست. شاهد نادرست بودن این برداشت، روایت دیگری از امیرالمؤمنین(ع) است که میفرماید: «یُرَبی الصبِیُ سَبْعاً»؛ «کودک در هفت سال اول، باید پرورش یابد». این سخنِ حضرت به خوبی، رها گذاشتن کودک را نفی میکند و پرورش و رشد او را مورد تأکید قرار میدهد.
بر اساس آنچه گفته شد، مراد از روایت نبوی آنست که باید کودک، مانند سید و آقا، بزرگ و عزیز داشته شود (لطافت و ظرافت عاطفی و روانی او در نظر گرفته شود). نباید مورد امر و نهی، مؤاخذه و همین طور آموزش مستقیم قرار بگیرد. در این مرحله باید کودک آزاد بودن [مهارت سنجش و اندیشیدن] را از رفتار و کردار والدین به طور غیر مستقیم بیاموزد.
کودکان در این دوره هر چه را با چشمان خود ببینند، بیشتر باور میکنند تا اینکه همان مطلب به آنها گوش زد شود. وقتی کودک، ببیند پدر و مادرش برای انجام هر کاری باهم مشورت میکنند و با سنجش و استدلال برای کارهای خود تصمیم گیری میکنند؛ او نیز در بازی کودکانهاش با عروسکش برای نوع رفتارهایش دلیل و منطق میآورد. بدین بیان سید و آقا بودن با پرورش یافتن و مهارتآموزی غیرمستقیم برای آزاد زیستن منافاتی ندارد.
هفت سال دوم کودک، مرحله اطاعت در راستای ادب آموزی و پرورش دینی
هفت سال دوم کودک، مرحله اطاعت در راستای ادب آموزی و پرورش دینی اوست. امام صادق(علیهالسلام) بر ادب آموزی در این مرحله، تأکید مؤکد دارد. توصیه پیامبر رحمت(صلاللهعلیهوآله) در آموزش سه مورد به کودک در سفارشی دقیق است: «محبّت به شخص پیامبر، محبّت به اهل بیت ایشان و سوّمی تأکید بر قرائت قرآن» (کنزالعمّال، ج۱۶، ص۶۵۴).
در هفت سال دوم، آموزش و پرورش کودک رقم میخورد، کودک خواندن و نوشتن، قرائت قرآن و احادیث درخور فهم خود را باید به تعلیم آید، احکام شرعی درخور سن کودک را باید به او آموخت، نماز و روزه را باید برایش به تبیین آمد، والدین باید بر مسیر امام صادق(علیهالسلام) نماز را، روزه را و دیگر احکام تکلیفی را به صورتی جذاب و در یک فرایند تربیتی ولو به صورت ناقص، در قالب یک عادت مثبت در کودک نهادینه کنند تا در یک پروسه تمرینی، کودک را در آینده ملکه شود و در نتیجه احکام شرعی را در سنین بالاتر از دل و جان به توجه ارزشی آید. مربی در این مرحله باید بُعد مذهبی کودک را بارور کند، سؤالات اعتقادی و ایدئولوژیک وی را جوابی وافی و به روز دهد، اخلاق را به صورتی ساده برایش در گفتار و کردار، مبیِّن و الگو باشد.
در هفت سال دوم باید کودک، به طور مستقیم مورد آموزش قرار بگیرد. اینکه در روایت آمده در هفت سال دوم باید عبد و مطیع باشد یعنی باید والدین گام به گام مراحل آزاد بودن، اندیشیدن و سنجیدن را با کودک همراهی کرده و آموزش دهند و چگونگی به کار گیری شاخص ها را در سنجش و تجزیه و تحلیل به صورت عینی آموزش دهند و در این میان از او بخواهند تا در این خردورزی و سنجش مشارکت کند تا مهارتش افزایش یابد و در آخر، نتیجه ای که از آن به دست آمد را حتما ملتزم باشد و اگر تخلف کرد مورد مؤاخذه قرار بگیرد.
این نوع برخورد در این دوره بسیار جوابگو است. زیرا از سویی فرزندان در این دورۀ سنی، هنوز وابستگیهای روحی خود را به والدین دارند لذا از فرمانبرداری بیشتری برخوردارند و از سوی دیگر به حس کنجکاوی و پرسشگریِ آنان که مقدمۀ ورود آنان به دورۀ استقلال طلبی است پاسخ مثبت داده میشود و هم مقصود اصلی یعنی مهارت آموزیِ آزاد زیستن، محقق میشود.
هفت سال سوم کودک، دوران وزارت و مشاورت
هفت سال سوم کودک، دوران وزارت و مشاورت اوست. کودک ما دو مرحله تربیتی، یعنی هفت سال اول و هفت سال دوم را پشت سر نهاده و اینک به عنوان نوجوانی که بلوغ جنسی را تجربه میکند، به خودنمایی آمده است، او به استقلالطلبی گرائیده است، جویای نام است و بر این مسیر، خطرها را به جان میخرد و هَماورد میطلبد.
او هر لحظه، در مطرح کردن خویش است، گاهی به منیت میآید، گاهی به پرخاش میگراید، درونش غوغا و بیرونش بلواست. او به دنبال جلب توجه دیگران است، خواهان اعتماد اطرافیان به خود است، بسیار رقیق القلب است، زود رنج است، به همین علت، پیامبر(صلاللهعلیه و آله وسلم) را به او توجهی خاص است و مربیان و جامعه را در سفارش که: نوجوان را با محبت پذیرا باشید.
او برآن است که همه جا را سر بزند، همه چیز را بداند، تکنولوژی محیّرالعقول، امانش را بریده است، در نتیجه تربیت دینی نوجوان، در این غوغاسالاری تکنولوژی، والدین و دیگر مربیان را بسی مشکل خواهد بود و باید در تلاشی مضاعف و ارائه راهکارهای نوین تربیتی باشند.
تربیت صحیح دینی، نیروی عقل و استدلال نوجوان را شکوفا میکند و در نتیجه درایتش به تکامل میآید و میتواند برای دیگران همچون وزیر و مشاور باشد به همین دلیل مرحله سوم تربیتی، در کلام نبوی با عنوان «وزارت» تعریف شده است.
امام علی(علیهالسلام) در وصیتش به امام حسن(علیهالسلام)، لزوم توجه همه جانبه به تربیت دینی نوجوان را چنین به ارائه میآید: «قلب نوجوان همچون زمینی است که در آن هیچ دانهای کشت نشده و آماده پذیرای هر بذری است، از اینرو، بر آن شدم تا پیش از آنکه قلبت به سختی گراید و عقلت سرگرم امور دیگر شود، به تربیت تو همت بگمارم.» (نهجالبلاغه، محمددشتی، نامه ۳۱، ص۵۲۳)
در هفت سال سوم، پس از آن که فرزند، یک دوره هفت ساله را تحت نظر و آموزش مستقیم والدین مهارت آموزی کرده تا چگونه فکر کند و انتخاب کند، حال خودش باید به تنهایی بسنجد و برگزیند و دیگر نباید والدین، مشارکتی در روند اندیشه و تحلیل فرزندشان داشته باشند و مانند یک وزیر همه امور را به او بسپارند یعنی میتوان حتی امور فراتر از شخص خودش به طور مثال برخی از ساحت های مدیریت خانواده را به او واگذار کرد.
در این میان والدین فقط بر مراحل و کلیات سیر انتخاب ها و تصمیمات وی نظارت داشته باشند و اگر جایی خطائی دیدند تذکر بدهند و در واقع در اینجا استقلال در آزاد زیستن را به او می آموزند. لازم به ذکر است که در این یاداشت از مطالب محمد حسین ملامیزائی استفاده شده است./703/422/ح